چهاردست و پا
سلام به دختر هشت ماهه نازم. هشتمین ماهگردت ، با محرم همزمان شده . دهه اول شب ها با هم رفتیم روضه و شما اولش یه خورده بهونه میگرفتی ، اما بعدش روی پام میخوابیدی. بی نهایت کنجکاو شدی و خوابت سبکتر از قبل. شیر روزت کم شده و برعکس شبا بی نهایت شیر میخوری. امروز برای اولین بار چند قدم چهار دست و پا رفتی و کلی همگی ذوق کردیم. بی نهایت به خودم وابسته ای و ثانیه ای ازم جدا نمیشی. همین باعث میشه کارام کلی عقب بیفته. اما فدای سرت گلم. دیروز هم یه اتفاق خطرناک از بیخ گوشمون بسلامت و خیر گذشت و نمیدونم بابتش چطوری خدا رو شکر کنم . حالا بریم چند تا عکس. این خواب دیشبت اینم خوابیدنت توی روضه ان شاالله ...